دنیایی که هرگز نداشتم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستان برادری است که از روزهای رفتن برادرش تعریف میکند. برادرش در پی تحصیلات تکمیلی و تشویق شدن از سوی مقامات کشورهای دیگر، زندگی و خانوادهاش را رها کرده و در آنجا علاوه بر تحصیل، همسری اختیار کرده و محبوبیتی کسب میکند. در ایران پدر و مادر از غصة دوری او خیلی زود پیر میشوند. برادرش در پی جستوجوی پاسخ سؤالات بوجود آمده، دربارة عمل نکردن به قول برادر است. «هانیه» همسر برادر، یک سال را به گریه بابت دوری همسر سپری کرده، سپس به زندگی بازگشته و به دکتری توانمند تبدیل شده است. اینک برادر در ایران مانده، به محاکمة برادر به خارج رفته نشسته و سرانجام در تمامی موارد به تبرئه او میپردازد.