حیاط پر بود از پرنده و آواز
داستانهای کودکان و نوجوانان
در این داستان مصور دختر کوچکی به نام «ستاره» در خانه مادربزرگ منتظر آمدن پدرش است. با آمدن پدر ستاره خوشحال میشود چون میداند که پدر قصد دارد تا از درخت حیاط خانه مادربزرگ خرمالو بچیند... . پدر بالای درخت میرود و مادربزرگ تعداد زیادی سبد به پدر میدهد تا آنها را از خرمالو پر کند... . ستاره در فکر است که مادربزرگ با این همه سبد خرمالو چهکاری انجام خواهد داد... .