سایه نگاهت
داستانهای فارسی - قرن 14
راوی در این داستان دختری است به نام "فیروزه "که خانوادهاش در گوشه باغ مرد ثروتمندی روزگار میگذراند .آن مرد (آقای بزرگمهر) در واقع ناجی خانواده او بوده و پدرش را از در به دری نجات داده و زندگی آنها را سر و سامان بخشیده بود .پسر آقای بزرگمهر که در خارج از کشور به سر میبرده به کشور باز میگردد و طی برخورد با "فیروزه "سخت شیفته او میشود و ...