زمانی که یک اثر هنری بودم
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
راوی، که جوانی بیست ساله است، به دلیل احساس پوچی، به خاطر داشتن چهرهای زشت، تاکنون سه بار دست به خودکشی زده، اما هر سه بار ناموفق بوده است. او این بار تصمیم میگیرد تا خود را از صخرههای ساحلی «پالومباسول» پرتاب کند. اما لحظۀ اقدام به این کار با هنرمندی به نام «زئوس» برخورد میکند. زئوس با منصرف ساختن جوان از خودکشی به او قول میدهد که برایش زندگی جدیدی بسازد، جوان نیز میپذیرد. از آن پس زئوس با انجام برخی جراحیهای زیبایی، به آرزوی دیرینۀ جوان مبنی بر زیبا شدن جامۀ عمل میپوشاند. اما با این کار، جوان گویی به یک اثر هنری تبدیل میشود و هویت خود را از دست میدهد. رمان حاضر به شیوۀ فلشبک «Flash back» به نقل از راوی بازگو و در آن به مسائل هستیشناسی و هویت انسانی پرداخته میشود.