میراث
موضوع داستان حاضر، پدرسالاری و پدرکشی است. پسر برای رهایی از ظلمها و خودخواهیهای پدر، او را میکشد. او در شبی برفی، پدر پیر و بددهن خود را بیرون خانه رها میکند و صبح فردا، در حالیکه مرگ پدر را باور ندارد، ظاهراً در مراسم خاکسپاری شرکت میکند و به خاطر از دست دادن پدر غمگین میشود. پدر پس از خاکسپاری، در ذهن پسر زنده میشود و او را به مکاشفه و کشف و شهود وا میدارد تا به واقعیت آنچه بر پدر گذشته و جنایات چند سرباز بیگانه در ارتباط با زندگی او پی ببرد. او به شناختی تازه از زندگی پدر و اجداد دست مییابد و دیدی تازه نسبت به زندگی پیدا میکند.