برای تمام خاطرات ... سپاسگزارم
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
«جویس بریجت»، پس از بیماری سخت و بستری شدن طولانیمدت در بیمارستان، به طور اتفاقی پسری را میبیند که حس عجیبی در وی برمیانگیزد، بیخبر از آن که پسر نیز چنین حسی را تجربه میکند. آن دو در موقعیتهای متفاوت احساس میکنند حالاتی دارند که پیش از آن نداشتهاند و به موضوعاتی واقف هستند که چیزی از آنها نمیدانستهاند. پس از تحقیق و آزمایش متوجه میشوند تزریق خون در بیمارستان دلیل این مسئله است. اکنون جویس و جاستین دنبال هم میگردند. تلاش آنها بالاخره نتیجه میدهد و پس از ملاقات با هم، تصمیم میگیرند بقیة عمر را با یکدیگر بگذرانند.