عشق و زندگی
داستان، نتیجه دیدهها و شنیدههای ((بهرام)) ـ دوست و همکار نویسنده ـ است که به صورت کتاب تدوین شده است .هماتاقی بهرام که به علت بیماری قلبی در بیمارستان بستری شده، مردی تنها و بیکس به نام ((مازیار)) که پدر و مادر و همسرش را از دست داده و اینک خاطراتش را برای بهرام بازگو میکند .سالها پیش وقتی که او به عیادت مادرش رفته بود با دختری به نام ((ماهرخ)) آشنا میشود و به گونهای، ناگزیر با او ازدواج میکند و سرانجام به اصرار مادر او را طلاق میدهد .مازیار سپس به تهران میآید و زندگی مشترکی را با ((مهرانگیز)) آغاز میکند .اما با مرگ مهرانگیز به جستوجوی ((ماهرخ)) میپردازد و ...