نازنین
داستانهای فارسی - قرن 14
"معصومه نیازی" پرستار بیمارستان است. او بیماری به نام "مجتبی" را پرستاری میکند که مشکل روانی دارد. مجتبی تحت تاثیر محبتهای معصومه به او دل میبندد اما معصومه قرار است با دکتر بیمارستان، آقای "شادگان" ازدواج کند. مجتبی از دوری معصومه خودکشی میکند. معصومه که از این اتفاق بسیار ناراحت است و خود را مقصر میداند پس از آن به بیمارستان نمیآید. دکتر شادگان که در پی او است متوجه میشود که معصومه دیوانه شده است.