کشتی ساکورا
داستانهای ژاپنی - قرن 20م.
در کتاب حاضر، داستان از زبان شخصیتی به نام موش کور روایت میشود که در ابتدای داستان برای خرید و یافتن مسافرهای کشتیاش به شهر میرود. او در یک مرکز خرید با یک حشره فروش و حشرهای به نام یوپکاچیا آشنا میشود که از مدفوع خودش تناول میکند و مثل ساعت به دور خودش میگردد و ساکن است. در ادامه ارتباطی با حشره فروش برقرار میشود و در برابر خرید یوپکاچیا بلیطهای کشتی نجات به او واگذار میشود. در زمانی که حشره فروش به دستشویی رفته است دو زن و مرد بازار گرمکن وارد غرفه میشوند و بلیطهای نجات را میدزدند. موش کور و حشره فروش با هم به معدن که همان کشتی نجات است میروند و در آنجا با بازار گرمکنها روبرو میشوند و در ادامه حوادث دیگری برای آنها پیش میآید.