به امین بگو دوستش دارم
داستانهای فارسی - قرن 14
به خواب دید که زنجیری سفید از تنش بیرون آمد، چهار سر داشت؛ یک سر به مشرق رسید، یک سر به مغرب، یک سر به آسمان و سر دیگر به سوی او بازگشت و تبدیل شد به درختی سبز. دو مرد احوالش را نظاره میکردند، از یکی پرسید: تو کیستی؟ گفت: من نوه رسول خدا هستم. نوح قدم برداشت و نزدیکتر شد، اما او از خواب پرید. همان روز از معبران تعبیر خوابش را پرسید، جملگی گفتند: از نسل تو مردی باشد که اهل زمین و آسمان به او ایمان آورند.