ناغیل: (قصهها و حکمتها)
افسانهها و قصههای آذربایجانی
داستان داغممد، حکایت ظلم و جور، غارتگری و جنایت فردی به نام ممد معروف به «داغممد» است. پناهگاه داغممد، دامنههای بلند کوه ساوالان بود، او در صخرهها و غارهای دامنههای ساوالان پناه میگرفت و شب هنگام با دو تفنگچی ماهر خود، به خانههای مردم یورش میبرد و دست به جنایت و غارت اموال مردم میزد. به علت تسلط او به دامنة کوه سوالان و مهارت تفنگچیان، تمام تلاش نیروهای دولتی و مردم برای کشتن او بینتیجه مانده بود و این پیروزیهای پیدرپی او را در انجام کارهای ظالمانه بیپروا کرد. با فرا رسیدن فصل زمستان، داغممد تصمیم گرفت که به روستایی به نام «قاراباغ» متعلق به کریمخان، خان رعیت که مردی مهربان و شجاع بود، برود. آنها به خانة بیوهزنی یورش بردند و قصد داشتند زمستان را در آنجا سپری کنند، و از اموال و دارایی مردم استفاده کنند. بعد از مطلع شدن از این گستاخی داغممد، جوانان دلیر، روستاهای ستمدیده را برای مقابله با ظلم و ستم او فرامیخوانند و در یک روز خانه را محاصره کردند و آنها را کشتند و سوار بر شتر کرده در روستاها چرخاندند تا همگان عاقبت شوم ظالمان را ببینند. کتاب ناغیل شامل قصهها و سرگذشت و زندگی پرفراز و نشیب مردم آذربایجان، خصوصا مردم شجاع و دلیر دامنة باشکوه سولطان ساوالان (سبلان) است و با نامهای وضو با نیمرخ، قربانی، مریم، شتر دنیا، و خانعلی و الناز به نگارش درآمده است.