گربهی پیرزن
داستانهای حیوانات / داستانهای اخلاقی
داستان درباره گربهای است که در کلبه پیرزنی فقیر، زندگی میکند و با غذای ساده و خوردن موشها شکم خود را سیر میکند ;تا این که روزی به طمع خوردن غذای چرب و خوشمزه به آشپزخانه حاکم میرود ;اما در آن جا زخمی میشود .و به دشواری از آن جا میگریزد .پس از آن وقتی نزد پیرزن باز میگردد، پیرزن به او میگوید اگر قناعت میکردی و طمع نمیکردی، زخمی نمیشدی و اتفاقی برایت نمیافتاد .این حکایت از بوستان سعدی برای گروه سنی "ب " بازنویسی شده و در صفحات مصور و رنگی به چاپ رسیده است .