مجنون بی لیلا
داستان درباره پسری به نام "بهرام" است که در یکی از روستاهای اردبیل زندگی میکند؛ او پس از مرگ پدر و تقسیم ارث او به تهران میرود و در آژانسی به کار مشغول میشود. صاحب آژانس بهرام را چون پسر خود دوست میدارد و به او اجازه میدهد شبها در همان محل آژانس بخوابد. بهرام طی حادثهای با دختری اهل شمال به نام "دریا" آشنا میشود و این آشنایی و عشق چند سالی به طول میانجامد؛ اما به ناگاه دریا تغییر عقیده میدهد و بهرام را ازخود میراند و....