جنون عزیز
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر روایت زندگی پزشک شیفت شب اورژانس یک بیمارستان دولتی است. او شغل خوب و خانواده و نامزد صمیمی دارد؛ امّا یکنواختی و روزمرگی در زندگیاش غوغا میکند. او هر روز در بین بیماران و سکوت سرد و ناامید کننده بیمارستان به فکر تغییر است و تمام حوادث برجسته زندگی اثر را در دفتر خاطراتش با عنوانهای «ویرانی»، «روز تولد»، «من برای من»، «از من به سوی او»، «جنون عزیز» و «فصل آخر: خورشید غروب هم میکند» ثبت کرده است. «در جنون عزیز» پزشک توسط نیرویی نامرئی به سرزمین ناشناختهای کشیده میشود. او مجروح است و خود را در خانهای مییابد که دختر زیبا و تارزنی از او تیمارداری میکند. پزشک عاشق دختر میشود؛ امّا رفتار دختر او را در احساس بین عشق و جنگ قرار میدهد. پزشک به علّت ترس از ناشناختهها به عشق او پشت میکند. سالها میگذرد، پزشک امید خود را از دست نداده و هنوز منتظر است حوادثی چون برخوردش با دختر تارزن در زندگیاش رخ دهد.