الاغ آسیابان
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان
کتاب حاضر از مجموعه قصههای مامانبزرگ و داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «یک آسیابان پیر بود و از مال دنیا یک آسیاب داشت و یک الاغ مفلوک. چون آسیاب از دهکده دور بود، مردم دهکده خودشان نمیآمدند گندم بیاورند آرد بکنند. به این جهت آسیابان که زن و بچه داشت و باید نان آنها را فراهم کند، خودش به سراغ مردم میرفت و گندم آنها را گرفته به آسیاب میبرد و آرد میکرد و آرد را هم در خانههایشان تحویل میداد».