هیچ کس جرئتش را ندارد
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربردارندة داستانی فارسی است که برای گروه سنّی (د) و (ه) تهیّه شده است. داستان، ماجرای مرد میانسالی است که حکایتی از دوران نوجوانی خود، چگونگی تسخیر شدن قلعة جنّی توسّط جنّیان و حوادث مربوط به این اتّفاق و تأثیرات آن بر زندگی مردم روستا را بازگو میکند. «همه به نقطهای که او نشان داده بود نگاه کردند. روبه روی فتّاح زیر درخت خشکیدة انگور، کلّة بریدة گوسفندی کنار پوست و پاچههایش افتاده بود ... .»