سرنوشت را باید از سرنوشت
مشکلات و حوادث زندگی دختری است که در قالب یک رمان بلند و به صورت اول شخص روایت میشود. در این حوادث و شرح احوال به افراد و شخصیتهای مختلفی پرداخته شده و از سرنوشتها و ناملایمات و رنجهای دیگران نیز گزارشهایی بر محور زندگی راوی بازگو گردیده است. زندگی در درون خویش قوانین و مناسبات خاصی دارد و انسانها را به فرجامهای ناخواستهای میکشاند. در مراحل کودکی، تحصیلات، ازدواج و آرزوهایی که هر کس دارد، اتفاقاتی رخ میدهد که مایه عبرت و آموزش دیگران میشود. راوی حوادث زندگی خود را توصیف میکند و از رفتارهایی که مایه حسرت و رنج و درهای حساب نشده میگردد، نکاتی به دست میآورد و او را به تجربهای میرساند که میفهمد اراده و خواست ما آدمها تأثیر زیادی در سرنوشت نهایی ما دارد به همین دلیل او تصمیم میگیرد زندگیاش را تنظیم کند و سرنوشت خود را با ارادهای محکم از آغاز با آگاهی پیش ببرد.