طعم پرتقالی زندگی
در این مجموعه، 16 داستان کوتاه تحت برخی از این عناوین گرد آمده است: رئالیسم کثیف؛ تحقیقات میدانی؛ چراغ خاموش؛ خارش پوستی؛ ظهر جمعه؛ مثل گل سرخ؛ رویاهای روی پل؛ و ورق آخر فصل سرد. در داستان «رویاهای روی پل» با پیردختری روبهرو هستیم که دهة پنجم عمر خود را میگذراند. او بعد از مرگ نامزدش، هیچ خواستگاری را نپذیرفته و اکنون تنهای تنهاست. این وضعیت او را تنبل و سست کرده و تصمیم دارد خود را در آب رودخانه غرق کند تا شاید با امواج رودخانه حرکت زندگی را در خود حس کند. او تصمیم دارد مرگ پرماجرایی داشته باشد؛ بنابراین اعلامیة ترحیم خود را مینویسد و در آن از همة کسانی که ممکن بود به صورت اتفاقی دوستهای بعد از مرگ او شوند دعوت میکند تا دور مقر دوران کودکی او زیر پل جمع شوند، او سپس خود را غرق میکند. در روز موعود مردم جمع میشوند و هریک از خاطرات خود میگویند ولی هیچکس دربارة پیردختر غرقشده چیزی نمیگوید. اما هریک به یاد نیاکان خود شاخه گلی در رودخانه پرتاب و پیردختر از آسمان سخاوت دلها را تماشا میکند.