بارقه اهورایی
در مجموعة حاضر، نویسنده تلاش دارد در روایتی داستانی و بلند، سخنان و اندیشههای خود را دربارة انسان و نوع بشر با خدای خود در میان بگذارد. او در این واگویه، خود را انسانی گنهکار ترسیم کرده که در مقابل خالق خود بسیار کوچک است و اگر لطف و مرحمت خالق نباشد او هیچ خواهد بود و به جایی نخواهد رسید. او در گوشهای از داستان بلند خود چنین مینویسند: «صدایی مرا به خود آورد که «فرود آی». با تأنی و لرزان به زیر پایم نگاه کردم، متعجب از مایة پهن گشته بر این گستره، بوی آشنایی از آن میآمد... .»