مهمان فراری
داستانهای اجتماعی / داستانهای ماجراجویانه / والدین و کودک - داستان
دایی چهارقلوها از راه دوری به خانة آنها آمده بود تا چندروزی مهمان آنان باشد. دایی اسی روی صندلی نرم و راحتی به خواب عمیقی فرو رفته و دهانش باز مانده بود. آنها تصمیم گرفتند با دایی اسی کمی شوخی کنند. برای همین، نیما ظرف آب سرد را بالای سر دایی گرفت و ناگهان بر سر او خالی کرد. دایی اسی با وحشت از خواب پرید. لاله هم یک لیوان چایی به دست داییاش داد و گفت: «چایی نبات است بخورید تا گرم شوید». دایی با خوردن چایی آتش گرفت و فریاد زد «سوختم! آتش گرفتم!». وقتی دایی اسی با ناراحتی از خانة آنان خارج شد، چهارقلوها فهمیدند که چه کار اشتباهی انجام دادهاند. آنها تصمیم گرفتند با دایی تماس بگیرند و عذرخواهی کنند تا به خانهشان بازگردد. کتابچة حاضر، از مجموعة «شیطونکها»، برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه و تدوین شده است.