نقد ادبیات امروز ایران از نگاهی دیگر در شناخت و نقد آثار: نیما یوشیج، صادق هدایت، مهدی اخوان ثالث ...
نگاهی به وضعیت ادبی و ساختار فرهنگی عصر مشروطیت و پس از آن نشان میدهد که ضرورت آرمانخواهی و عدالتطلبی مردم از صاحبان قدرت، به تدریج خود را در عرصة تحولات سیاسی و فرهنگی یافته بود. بسیاری از هنرمندان و ادبای این دوره برای سازگار شدن با شرایط تازه چارهای جز این نداشتند که نسبت به طرح مسائل و مدنیت جدید به تجربهها و قالبهای تازهتری توجه نشان بدهند. به همین دلیل ادبیات کلاسیک ایران، به خصوص ادبیات منظوم با قواعد و قوانین مزاحم و سختگیر خود، دیگر آن قدرت و صلاحیت را نداشت که حیات اجتماعی معاصر را با همة پیچیدگیها و تضادهای آن بیان کند. به زودی تقابل کهنه و نو به وقوع پیوست که جدیترین آنها درگیری لفظی ملک الشعرای بهار و تقی رفعت در سال 1294 هـ . ش بود. اما به تدریج شاعران صاحبنام از انحطاط موجود فاصله گرفتند، که نیما یکی از آنها بود. کتاب حاضر در آغاز درآمدی است بر شناخت نیما یوشیج و اخوان ثالث به همراه تاملی در آثار ولادیمیر ناباکوف. دیگر فصول کتاب نیز به نقد داستان و شعر از داستاننویسان و شعرای داخلی و خارجی اختصاص یافته است.