صبر کن ببر کوچولو
زمانی که ببر کوچولو میخواهد برای بازی نزد دوستانش برود مادرش از او میخواهد خواهر کوچولویش را نیز با خود ببرد. ببر کوچولو میپذیرد اما پس از اندکی بازی متوجه میشود که خواهرش برای بازی کردن در جنگل خیلی کوچک است. برای مثال او نمیتواند با توپ بازی کند، از درخت بالا برود یا شنا کند. وقتی که ببر کوچولو میخواهد با دوستش فیل کوچولو در رودخانه بازی کند، خواهرش را در کنار رودخانه رها میکند. او پس از بازی ناگهان به یاد خواهرش میافتد و با ناراحتی درمییابد که خواهرش نیست. او در جنگل به دنبال خواهرش میرود، وقتی به نزدیکی خانه میرسد. ناگهان خواهرش از بالای درختی به روی او میپرد و با خوشحالی میگوید که در اثر تمرین توانسته بالا رفتن از درخت را یاد بگیرد. ببر کوچولو خوشحال میشود و برای جبران نامهربانیش به خواهر کوچکش قول میدهد که روش بازی با توپ، دویدن و شنا کردن را نیز به او بیاموزد.