عالیه
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان، "عالیه" پس از مرگ پدر و مادرش، نزد عمهاش، "مهربانو"، زندگی میکند. عمه که آموزگار بازنشسته است در محفلی که با همکاران خود ترتیب داده، از موضوعات مختلف صحبت میکند. از جمله این که از خواستگاری "هدایت" از برادرزادهاش، "عسل"، سخن به میان میآورد. اما از آنجا که پدر عسل مردی طمعکار بوده و از هدایت میخواسته تا به جای سکه، خانهای را مهر دخترش کند، هدایت نپذیرفته و این ازدواج سرنگرفته است. عمه خاطرنشان میسازد که هدایت دکترای گیاهشناسی دارد و به وسیلهی او برای عالیه، کاری در کتابخانه پیدا کرده است، صحبتهای عمه دربارهی هدایت، زمینهای برای آشنایی عالیه با این مرد میشود و...