کوچه دلگشا
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان چهار دختر براتعلی با گلهای که به قشون شکستخورده میمانست، از کوه بهطرف مال سرازیر شدند. امروز هم چیز دندانگیری که جوابگوی شکم گرسنه گوسفندها بوده باشد، پیدا نشده بود. رنگ کوهها مانند ناخوش آدمی که بین حیات و ممات سردرگم مانده باشد، هر روز بیشتر از روز پیشین، رو به زردی میرفت.