فاکنگو
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان از دیدگاه اول شخص و به شکلی خاطرهگویانه روایت میشود، در ابتدا به نظر میآید مخاطب با رمانی اجتماعی روبهروست؛ تا اینکه ماجرا وارد فازی جدید میشود و اتفاقاتی غیرقابل پیشبینی رخ میدهند، به طوری که خواننده ضمن بهره بردن از لحن و روایتی طنزآمیز میتواند به این باور برسد که زندگی همیشه طبق عادت پیش نمیرود و ممکن است احتمالات دیگری پیشِروی آدمی باشد، احتمالاتی که قبل از وقوع حتی در خیال هم نمیگنجند. در گزیدهای از این رمان میخوانید: «به در بزرگ پایینی که رسیدیم فقط یه افسر تو سالن مونده بود و داشت اسلحه خودش رو برمیداشت تا به صف همرزمهاش بپیونده. افسر سریعتر از ما از در رد شد و ما دیدیم که تو تاریکی پشت در داره به سمت یه نردبون فلزی شبیه اونایی که تو استخرها میذارن میره. ما هم دنبالش رفتیم. نردبون طولانی بود و اون پایین تو استخری از تاریکی تهش دیده نمیشد. خیلی صدا و داد از اون پایین به گوش میرسید اما...».