نیروی امید
راوی داستان ـ "لنور مادروگا "ـ در این نوشتار از واقعیات زندگی خویش سخن میگوید" :همه چیز روز 22مارس 1974، روز تولدم شروع شد .مانکن بودم، همسر مردی صاحب اصطبل و مزرعه، و مادر دو دختر کوچک .فهمیدم که غدهای سخت و سفت در پای چپم دارم ."...بدین ترتیب، "لنور "در اوج زیبایی و خوشبختی، با بیماری سرطان مواجه میشود و پزشکان ناگزیر پایش را قطع میکنند، اما "لنور "از پای نمینشیند و مبارزهای سرسخت با مشکلات زندگی در پیش میگیرد . این اتفاق فجیع لنور را مایوس نمیسازد، بلکه او امیدورانه به زندگی ادامه میدهد و با تمام نارساییها و مشکلات ناشی از آن دست و پنجه نرم میکند و این گونه زندگی خانوادگی خود را قوام میبخشد .