به یک چیز خوب فکر کن
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
در داستان «تو کی اومدی؟!» میخوانیم: فقط به دنبال جایی برای پنهان شدن بود تا با مادر به دلیل زودتر از موعد آمدن او، روبهرو نشود. بعد از چند دقیقه خود را در اتاق کار پدر دید. حوصلهاش سر رفته بود، که متوجه نوارهای کاست روی میز شد. کنجکاوی درونیاش باعث شد تا به صدای ضبط شده روی نوارها گوش دهد. تمام نوارها را تکتک گوش داد. بعد از گذشت سالها متوجه شده بود که پدر تمام مکالمات تلفنی او و مادرش را ضبط کرده است. بیدرنگ لباسهایش را پوشید تا برای هواخوری به بیرون از خانه برود، اما درست جلوی در اتاق با پدر روبهرو شد. مجموعة حاضر دربرگیرندة داستانهایی کوتاه است که عناوین برخی از آنها عبارت است از: جمعه، بختک، بچه، قلو، خورشید و به یک چیز خوب فکر کن است، که به یک مورد از آنها اشاره شد.