ارتباط مبهم (رمان معاصر)
داستانهای فارسی - قرن 14
پری در رامسر، با یک مرد غریبه آبادانی عرب ازدواج میکند و برای زندگی همراه او به سندیاگو میرود. بعد از مدتی، به علت هزینة سنگین زایمان، تنها به ایران میآید و وضعحمل میکند و بعد از دو ماه، روز یازدهم آبان برابر با نوامبر، با پسر تازه متولدشدة خود «امین» به قصد سندیاگو به فرودگاه کوچک رامسر میرود و از شهر و خانوادة دوستداشتنی خود خداحافظی میکند. زمانی که هواپیما اوج میگیرد، متوجه میشود که امین با بچة زن و شوهری مذهبی، به علت شباهت پتو و کالسکه عوض شده، اما دیگر دیر شده است. سرانجام پری بعد از گریه و بیقراری خود را به دست تقدیر میسپارد و کودک را که نام فرزین برای او انتخاب کردهاند، میپذیرد و به نزد شوهرش «محمود» در سندیاگو میرود و این راز سر به مهر میماند تا این که چند سال بعد، پری به علت حس مسئولیتی که به امین دارد در پی یافتن او به ایران بازمیگردد و با تلاش و جستوجوی فراوان امین را مییابد، در شرایطی که برایش باورکردنی نیست.