نهالهای زیبا، یا، "رحمان"
یک روز که «کریم» به دیدن دوستش «شریف» رفته بود از کاشتن نهالهایی که او در باغچة خانهشان میکاشت، بسیار خوشش آمد و وقتی به خانه بازگشت از پدرش خواست تا با ماشین به مغازة گلفروشی بروند و چند نهال بخرند و در حیاط خانه بکارند. در راه برگشت پیرمردی با دیدن نهالها در دست کریم و پدرش، در خصوص یکی از نامهای خدا به نام «رحمان» برای آنها سخن گفت. پس از آن کریم و پدرش تصمیم گرفتند طبق حدیثی از پیامبر، تعدادی نهال نیز در کنار جوی آب بکارند. وقتی کریم به خانه بازگشت یک نهال را هم بیرون از منزل کاشت و در همین حال شروع به توضیح دادن نام رحمان به شریف کرد که نزد او آمده بود. این مجلد از مجموعة «اسماء الله الحسنی» به معرفی یکی دیگر از نامهای نیک خداوند یعنی «رحمان» اختصاص دارد.