داستان یک ندیمه
داستانهای کانادایی - قرن 20م.
کتاب حاضر، داستانی است که در آن آفرد، شخصیت اصلی رمان سرگذشت ندیمه و ندیمهای در جمهوری گیلیاد است. او در طول روز اجازه دارد یکبار خانه فرمانده را ترک کند و پیاده به خواربارفروشیهایی برود که در تابلوهایشان بهجای به کار بردن کلمات، از تصاویر استفاده شده است چراکه زنان، دیگر اجازه خواندن را ندارند. او مجبور است که ماهی یکبار با فرمانده همبستر شده و دعا کند که از او بچهدار شود، چراکه در دوره افول زادوولد، آفرد و سایر ندیمههای همانند او زمانی ارزش پیدا میکنند که قابلیت باروری داشته باشند.