دوستش داشتم
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
کتاب حاضر، رمانی فرانسوی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد در بخشی از داستان میخوانیم: «دست در دست هم پاریس را زیر پا گذاشتیم. از «تروکادرو» تا جزیره «سیته» در امتداد رود سن رفتیم. عصر فوقالعادهای بود. هوا گرم بود و نور ملایم. خورشید خیال غروب کردن نداشت. مثل دو توریست بودیم: بیخیال، شگفتزده. کتها روی شانه و انگشتها گرهخورده در یکدیگر، شهرم را دوباره کشف میکردم. همهچیز رنگی از خیال داشت. نه این زندگی واقعی بود و نه آنجا پاریس واقعی».