قلبی که جا ماند
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان پسری جوان و زیرک عاشق دختری میشود که پدر دختر از نظر مذهبی مقامی والا دارد. خانواده پسر با ازدواج او با دختر مخالف هستند؛ با این حال این ازدواج صورت میگیرد. آنها صاحب فرزندی به نام «حیدر» میشوند. حیدر بر اثر خوردن سمی قدرت تکلم خود را از دست میدهد. نذرهای فراوان و دارو و درمان تا 2 سال ادامه مییابد و پس از آن حیدر زبان بازکرده و میگوید که چه کسی به او سم داده است و... .