آب
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
مجموعة حاضرحاوی داستانهای کوتاهی با عنوانهای «تاریکی»، «مادر اینشتین»، «آب»، «تاثیر خانم ایکس»، «گفتوگو با عروسکها» و «فقر» است. در خلاصة داستان «آب» میخوانید: «اصغر تقیزاده» سرباز است و سومین شب کشیک خود در حوزة استحفاظی را در کنار دریا میگذراند. او از دور نظارهگر خوشگذرانی مردم است و به صدای موسیقی آنها گوش میدهد. شب از راه میرسد و همة افراد از کنار دریا میروند و تاریکی مطلق و سکوت عمیق همهجا را فرا میگیرد. ناگهان سرباز نور ضعیفی میبیند و ایست میدهد؛ اما نور ناپدید شده و دوباره نمایان میشود. رفیع جوان سرتاپا سیاهپوش به سرباز نزدیک میشود، و شب را با هم میگذرانند. در کنار بحثهای مختلف رفیع از لذت بردن از دریا میگوید؛ اما سرباز با همة عظمت دریا و آب از آن متنفر است و خاک را ترجیح میدهد.