امشب در سینما ستاره
راوی به همراه دوستش جواد برای مشاهدۀ سریال «بلای جاننازی» راهی یکی از سینماهای جنوب شهر با نام سینما ستاره میشوند. آنها با پرس و جو دربارۀ مکان استوار سینما سرانجام به تجمع عدهای در مقابل خانهای و صحبت کردن پیرمردی از لای در با این عده مواجه میشوند و از گفتوگوی جمعیت با پیرمرد پی میبرند که اینجا همان سینما ستاره است که پیرمرد به خاطر نبود آپاراتچی از ورود افراد ممانعت به عمل میآورد. دوست راوی با گرفتن دست یکی ازحاضران و معرفی کردن او به عنوان آپارتچی اسبق وزارت فرهنگ سرانجام موفق میشود تا جمعیت را به داخل سینما رهنمون شود. مجموعۀ حاضر حاوی 20 داستان کوتاه است که داستان مذکور تحت عنوان «امشب در سینما ستاره» یکی از آنهاست. عنوان برخی دیگر از داستانهای کتاب عبارت است از: آواز اطلسی؛ آن ناخدای نیمۀ شعبان؛ در سایۀ درخت گل؛ شب رویای نگین؛ تخریب؛ سرگذشت ما؛ آلبوم عکس؛ پیله برفی تنهایی...؛ و آستانه.