خرگوش و ظرف عسل
آقا خرگوشه بسیار باهوش بود، اما گاهی اوقات شیطنت میکرد. یک روز او روباه را بیرون از خانهاش در حال قدم زدن دید، بنابراین به خانۀ روباه رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند. اما ظرف عسل از بالای کمد افتاد و تمام تن خرگوش پر از عسل شد. او برای آن که زنبورها او را دنبال نکنند تصمیم گرفت عسلها را از تنش پاک کند. به همین دلیل بر روی برگها غلت زد و برگها به تمام تنش چسبید. چسبیدن برگها به تن خرگوش باعث شد تا فکری برای ترساندن دشمن قدیماش، روباه، به ذهنش برسد. به منظور مشارکت کودکان در قصهگویی، بخشهایی از داستان به شکل تصویری آمده است.