نقش علم و توسعه آموزش عالی در تحولات اجتماعی
"رشد علمی" در دوران جدید اغلب به عنوان نوعی ترقی و پیشرفت محسوب میشود؛ یعنی اندیشمندان گذشتهها را کنار گذاشتهاند و به آینده روی آوردهاند. بر اساس تعابیر رایج امروزی، توسعۀ علمی جدید حاصل نوعی گسست با گذشته بوده و آیندهگری نیز با جدایی از گذشته همراه است. درحالی که بررسی تاریخ علم غرب این نکته را آشکار میسازد که پیشرفت علمی بیشتر نوعی تجدید رابطۀ یک جامعه به گذشتۀ خویش است تا انقطاع کلی با این گذشته. توسعۀ علمی، مسالهای است که در ایران به عنوان شرط بقاء ارزیابی شده است. بر همین اساس است که نگارنده در کتاب حاضر به مصاحبه با صاحبنظران عرصههای علم و فرهنگ در ایران پرداخته و الزامات تامین شرط بقای کشور در دوران حاضر را بررسی کرده است تا دریابد که توسعۀ علمی تا چه حد نیازمند تجدید ساختمان کنونی فرهنگ است و یا این که آیا این تجدید ساختمان باید بر برخی عناصر حاشیهای فرهنگی تاکید کند و رابطۀ ما با گذشتۀ خود را در ترکیبی متفاوت سامان دهد؟ پارهای از عناوین این مصاحبهها عبارتاند از: نقش فرهنگ کلاسیک در علم، جایگاه علوم انسانی در تولید علم، نهادینه کردن فرهنگ علم در ایران، علل و عوامل رکود علوم در جهان اسلام، و نقش جوامع ملی در توسعه.