وقتی بابام کوچک بود (2)
داستانهای کوتاه
کتاب مصوّر حاضر، از سری کتابهای «وقتی بابام کوچک بود» و حاوی داستانهای کوتاه فارسی است که برای گروههای سنّی «ب» و «ج» تدوین شده است. این داستانها، قصّة کوچکی همة باباهای بچّهها و شیطنتهای طنزآمیز آنها است که به شیوهای ساده به نگارش درآمده است. عناوین برخی از این داستانها عبارتند از: «دکتر بیاعصاب»، «حمّام عمومی»، «پرورشگاه»، «بابام مداد رنگی نداشت»، «سیرک»، و «آقای دزد چرک و کثیف». در داستان «دکتر بیاعصاب» آمده است: بابای من وقتی کوچک بود، صبح یک روز بهاری سرمیز صبحانه، داشت دولپی نان و پنیر و چای میخورد. مامان بزرگم بهش اعتراض کرد که مگه از قحطی اومدی بچّه! بابام آنقدر خورد که مامانش را عصبانی کرد و بابام از آشپزخانه در حالی که شیرش را نخورده بود بیرون انداخته شد. بابام فکر کرد که باید شیرش را بخورد تا زودتر قوی شود، امّا مامان بزرگ لیوان شیر را بالای یخچال گذاشته بود و بابام مجبور شد از روی گاز بالا برود. بابام افتاد روی میز و آن را شکست و بیهوش شد. بابام و مامان بزرگ به بیمارستان رفتند و آنجا بابام کارهایی کرد که دکتر اعصاب را بیاعصاب کرد.