بی تو ... هرگز
در داستان حاضر "راجو "مردی از مقامات عالی رتبه سیاسی هند است که برای شرکت در کنفرانس به یکی از مناطق جنوبی ایران سفر میکند .در این سفر او مردی به نام "والتر "را میبیند که پیش از این گمان میکرد در حادثهای در یکی از عملیات اکتشافی در جزیره کیوو درگذشته است ;اما حالا او را زنده و سالم میدید .راجو به دنبال راهی برای برقراری ارتباط میگشت تا این که ....