در تاریکی سوزان: و یک مقاله همراه از ماریانو دپاکو
این کتاب شامل نمایش نامهای است که ماجرای آن با ورود نابینای جوانی به نام "ایگناسیو "به یک آموزشکده مخصوص نابینایان مادرزاد آغاز میشود . ایگناسیو پس از ورود به آن جا درمییابد که همه با نوعی شادمانی عاری از تشویش به زندگی خود مشغولاند ;روی گرداندن از این نقص جسمانی (نابینایی) که همگی به آن دچارند و دوری جستن از این مسئله به گونهای که انگار اصلا وجود ندارد ;آشکارا زیربنای این شادمانی است .ایگناسیو نمیتواند "اطمینان " و "سرور "مجازی آنها را درک کند و بپذیرد.او از کنار گذاشتن عصای خود ـ که نماد پذیرش خودآگاه کوری است ـ امتناع میورزد و آشکارا با نحوه اداره این موسسه که به دست نابینای دیگری به نام "دن پابلو "اداره میشود، مخالفت میکند .طولی نمیکشد که تضاد میان مواضع این تازه وارد و بهترین شاگرد موسسه ـ "کارلوس "ـ پدید میآید .در برابر این تضاد، همه سعی دارند که از طریق راه حلهای ساده و سطحی ایگناسیو را وارد نظام آموزشکده کنند ;اما ایگناسیو در برابر این وضعیت طغیان میکند و ....