مهمانهای سرزده
داستانهای اجتماعی
یک روز خانم "بوت" و دو فرزندش ـ پوپی و سم ـ در هنگام خوردن صبحانه متوجه سر و صدای گاوهایشان در مزرعه شدند. وقتی به پرچینهای چراگاه رسیدند، یک بالون خیلی بزرگ را دیدند که به طرف مزرعهی آنها میآمد. بالون به همراه مرد و زنی که درون آن بودند، در مزرعه فرود آمد. آنها به دلیل ترساندن گاوها عذر خواستند. سپس چون گاز بالونشان تمام شده بود، یکی از دوستانشان برای آنها کپسول گاز آورد. آنها پس از تعویض کپسولهای خالی بالن با کپسولهای پر، پیشنهاد جالبی به خانوادهی بوت دادند.