بچه روباه و کوزهی شکسته
روباهی کوچک به همراه مادرش در جنگل زندگی میکرد. در یکی از روزهای پاییزی مادرش برای انجام کاری او را در خانه تنها گذاشت و از او خواست در خانه بماند. اما روباه کوچک از خانه بیرون آمد و به گرگی برخورد کرد که به دنبال او راه افتاده بود. او آنقدر دوید تا خود را به درون کلبهای رساند و تا صبح در آنجا ماند. وقتی بیرون آمد دوباره صدای زوزه گرگی شنید. او بعد متوجه شد که صدا از داخل کوزهای بیرون میآید. صدای باد بود که در کوزه میپیچید و باعث میشد او دچار اشتباه شود. همچنین او از کار خودش پشیمان شد و فهمید همیشه باید به عاقبت کار خودش فکر کند. این داستان آموزنده برای کودکان گروه سنی «الف» و «ب» تهیه شده است.