لورنا دون
"جان راید" جوان در مدرسهای شبانهروزی به تحصیل مشغول است. روزی مستخدمی از خانه رسیده به او خبر میدهد که "دونها" راهزنهای شرور و معروف منطقه، پدرش را کشتهاند. "جان" تصمیم میگیرد که دیر یا زود قاتل پدرش را پیدا کرده و بکشد. روزی جان در حالی که از کنار رودخانهای نزدیک درهی "دونها" بالا میرفت، دختر زیبایی به نام "لورنادون" را میبیند و دلباختهی او میشود، درحالی که او عضو خانوادهای بود که پدرش را کشته بودند سالها از پی هم میگذرند و جان در حالی که عاشق لورنا شده، سعی میکند تا به وی نزدیک شود. لورنا به او هشدار میدهد که در این دره اگر کسی آن دو را با یکدیگر ببیند خیلی سریع هردوی آنها کشته خواهند شد. به خصوص که قویترین شخص در میان "دونها" یعنی "کارور دون" خواستگار وی است. جان پس از آن احتیاط بیشتری میکند اما دورادور همچنان با لورنا در ارتباط است. در پی درگیریهای مردم محلی با افراد حکومت، جان به لندن منتقل شده و بار دیگر در آنجا با دختر جوان ملاقات میکند. وی پس از بازگشت از لندن مردم را به اتحاد و حمله و جنگ علیه خانوادهی راهزن منطقه دعوت میکند و در طی جنگی دونها از بین میروند. در جشن ازدواج لورنا و جان، کارور که از جنگ جان سالم به در برده به سوی عروس شلیک کرده و او را به سختی مجرح میکند. جان در پی وی روان گشته و با وجود زخم شدیدی که به وی وارد شده کارور را از پای درمیآورد. جان و لورنا پس از چندی سلامت خود را بازیافته و به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند.