قصههای شبانه
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای کوتاه / داستانهای حیوانات / داستانهای تخیلی
رفتگر روی چمنهای پارک نشست و صورتش را خشک کرد. شب گذشته باد تندی وزیده بود و سبدهای زباله را واژگون کرده بود. صبح که رفتگر به پارک آمده بود، سرتاسر پارک پر از کاغذهای زباله بود. او با خود گفت: "از اول صبح دارم آشغال جمع میکنم، دیگر خسته شدهام" جوجهتیغیها که لابهلای بوتهها قایم باشک بازی میکردند، حرفهای رفتگر را شنیدند و دلشان به حال او سوخت. یکی از آنها گفت: "ما همهی این کاغذها را جمع میکنیم و با این کار بازی هم میکنیم!" سپس آنها شروع به غلتیدن بر روی زمین کردند. و همینطور که غلت میزدند، کاغذها به تیغهای پشتشان میچسبید و در یک چشم به هم زدن تمام زبالههای پارک جمع شد. آنها از این بازی خیلی لذت بردند. رفتگر نیز خیلی خوشحال شد و برای تشکر به هریک از آنها یک بسته توتفرنگی جایزه داد. این داستان تحت عنوان "کمک به رفتگر" در مجموعهی حاضر به چاپ رسیده است. کتاب همچنین شامل چندین داستان کوتاه دیگر تحت پارهای از این عناوین است: تخت خواب جدید آقا خرسه؛ قصهای برای خواب خرگوشها؛ جنگلبان جوان؛ مشکل آقا قورباغه؛ رویای دوستی؛ تعطیلات آخر هفته؛ گردش با آدم آهنی؛ و آقا روباهه و خرگوش ناقلا.