مورچهی خودخواه
غرور و تکبر - داستان / داستانهای حیوانات / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی آموزنده از حیوانات در مورد غرور و تکبر است. این داستان با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «توی یک دشت بزرگ و زیبا یک لانه مورچه بود، مورچهها آنجا از صبح تا شب کار میکردند تا برای زمستان آذوقه جمع کنند، در میان مورچهها یک مورچه خیلی زرنگ و قوی بود که اسمش «زبل» بود. همه مورچهها از او تعریف میکردند. زبل که این حرفها را میشنید روزبهروز مغرورتر میشد. یک روز او با خودش فکر کرد، حالا که قوی و زرنگ است پس چرا باید برای مورچههای دیگر از صبح تا شب کار کند، بهتر است برای خودش کار کند و لانهای جدا داشته باشد. دوستانش به او گفتند که او نمیتواند تنها زندگی کند زیرا که یک مورچه است. در اینجا در بین مورچههای دیگر قوی است، اگر تنها باشد».