سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، رمانی فارسی است با داستانی مهیج و معمایی که آدم‌هایش به‌یک‌باره چشم‌باز می‌کنند و در هزارتویی از ماجراهای غیرقابل‌پیش‌بینی غرق می‌شوند. نویسنده این بار سعی کرده است علاوه بر پرداختن به مسئلة خشونت و تأثیرات آن بر زندگی آدم‌ها به کنکاش در جهان ادبیات و خاصه هستی‌شناسی رمان گوشه چشمی بیندازد. این رمان داستان یک داور بیست‌ونه سالة لیگ دست‌دوم فوتبال است که در جریان ناکامی‌ها و بی‌پولی‌های طولانی‌اش به همراه هم‌خانه‌اش تصمیم به سرقت از سوپر مارکت صاحب‌خانة سابق خود می‌گیرد. اما سرقت مسلحانه آن‌ها آن‌طور که پیش‌بینی کرده‌اند پیش نمی‌رود و ناگزیر مجبور به ترک تهران می‌شوند. دو سارق تازه‌کار به شهرهای کوچک شمال کشور پناه می‌برند و در آنجا سرنوشتشان با زوجی جوان و مجرمی فراری که با هویتی تازه در یک ماست‌بندی سنتی کار می‌کند پیوند می‌خورد.