فراتر از جنون
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایتی عاشقانه از زندگی پسری است که به همراه خانوادهاش به منزل یکی از دوستان پدرش در یزد سفر کرده و در آنجا دلباخته دختری به نام «محیا» شده است. محیا در دانشگاه قبول شده به تهران میآید با پسری جوان دوست شده و مهرش را پیش از پیش در دل او جا میکند. پسر و مخالفتهای محیا و خانوادهاش با ازدواج او باعث میشود تا او تصمیمی بگیرد که سرنوشت زندگیاش را تغییر دهد.