افسانه هفتسین
افسانهها و قصههای ایرانی / نوروز - آداب و رسوم
در رزوگاران بسیار قدیم، پیرزنی به تنهایی در کلبة خود زندگی میکرد. فرزندان پیرزن، سالها پیش او را ترک کرده و به شهرهای دوردست رفته بودند. کار و تنهایی موجب شده بود که پیرزن سست، ناتوان و بیمار شود. اولین روز بهار بود و سرما و یخبندان جای خود را با سبزهها و گلهای بهاری عوض کرده بود. پیرزن همچنان که در بستر دراز کشیده بود، آرزوهایی میکرد. بهار با شنیدن آرزوهای پیرزن و دیدن بیماری او تصمیم گرفت که کاری برای پیرزن انجام دهد و آرزوهای او را برآورده سازد. این کتاب مصور از مجموعة کتابهای قصهها و افسانههای ایرانی، برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.