صفرقلی ناقلا
داستان کوتاه حاضر که در صفحات مصور رنگی به چاپ رسیده ماجرای پسر شکمویی است به نام (( صفرقلی )) که به رغم تنبیهات بسیار ، دست از پرخوری بر نمیدارد .یک روز صفرقلی قورمههایی را که مادرش درست کرده بود با چوب از سقف باز میکند و به تدریج همه آنها را میخورد و به جای آن زغال میگذارد .شبی برایشان میهمان میآید و مادرش بیخبر از ماجرا به سراغ قورمهها میرود و ....