خاطرات سرد
خانوادهی عراقی "الرشید" در زمان حکومت صدام حسین از کشورشان رانده میشوند. در داستان حاضر، "فؤاد" (راوی داستان و یکی از اعضای این خانواده) در اروپا در حال نوشتن خاطراتش است؛ رییسجمهور عراق، بزرگ خانوادهی الرشید را به هتلی در بغداد دعوت میکند. روز بعد دو سرباز به خانه میآیند، آنها مامور هستند تمام خانواده را نزدیک مرز ببرند و آنها را در آنجا رها کنند. عبدالله فرار میکند و در زیرزمین مخفی میشود. مادر خانواده آنقدر در خود فرورفته است که متوجه نیست اطرافش چه میگذرد و...