نمیدانمها
شعر فارسی - قرن 14
«ابراهیم اسماعیلی اراضی» دو روز پس از یلدای 1353 خورشیدی، چشمهایش را به سقف لاجوردی نصف جهان گشوده است. مثل خیلیها سالهای کودکی و نوجوانی را به مشق سواد مدرسه گذرانده، اما برخلاف خیلیها تحصیل در دانشگاه را دوبار آغاز نکرده به پایان رسانده تا بتواند چیزهایی به زعم خودش جدیتری را بیاموزد. از سال 1370 تلاش کرده که ضرباهنگهای همیشگی ذهنش را بنویسد، اگرچه از سال 1377 به گونهای که باید و شاید به شعر دچار شده است. از سال 1378 حضور او در کنگرهها و جشنوارههای کشوری پررنگ و باعث شد که ارتباطات شاعرانهاش را گسترش دهد و با زندهیاد خلیل منزوی هم ارتباط برقرار کرد. از آثار او میتوان «غزل مزل»، «با من قدم بزن» و «از عشق تا عشق» را نام برد. مجموعة حاضر شامل اشعاری از وی در قالب غزل، ترانه و... تحت برخی از این عناوین است: که زنده رود کنارت کمی قدم بزند، شعری نفس نفس پیمان در ملافهها؛ تقی انگلیسی؛ شانهها؛ قطار سوت کشید و از آن پیاده شدی؛ دو تا چشم بیتکلف؛ یه خونة قشنگ؛ و گل بابونه.